قسمت دوم دکتر جدید
اونروز از ساعت ١ که مطب بودیم با کلی پارتی ساعت ٣ و نیم کارمون تموم شد و بیچاره بابام هم پایین منتظرم بود . . . فکر نکنم هیچ بابایی برای دخترش که بره دکتر زنان و زایمان این همه معطل شده باشه . . . اولش رفتم پیش یه ماما که وزن و ضربان قلب دخمل را چک کرد و احساس رضایت کرد . . . بعد هم همه ی مدارکم را یه جا جمع کرد و گفت اگه خانم دکتر تأیید کرد بیا تا پرونده برات تشکیل بدم . . . یک ساعت منتظر موندم تا برم تو مطب تا بالاخره با پارتی وارد مطب شدم . . . دوباره قبل از اینکه برم پیش دکتر یه ماما دیگه بود و چند تا دیگه خانم باردار که یا منتظر بودند دکتر بیدا جداگونه صدای قلب نی نی را گوش بده یا برند سونو گرافی . . . بالاخره بعد از یک ساعت دک...
نویسنده :
نفیسه
13:33